حقوق کودک از مهمترین بحثها در حوزه حقوق خانواده میباشد. در همین زمینه، مکاتب گوناگون حقوقی، دیدگاههای متفاوتی ارائه دادهاند. این نوشتار به مقایسه دیدگاههای دو نظام حقوقی مطرح و مهم میپردازد؛ یعنی نظام حقوقی قرآن که جامعترین منبع هدایت بشر است و کنوانسیون حقوق کودک که شالوده آخرین تلاشهای انسان قرن بیست و یکم در عرصه بینالملل میباشد.
در این نوشتار، بعد از بررسی جایگاه حقوق کودک و معرفی دو نظام حقوقی، به منظور بررسی تطبیقی دو نظام، تفاوتهای آنها را در سه حوزه مبنایی، محتوایی و روشی یادآور شده است. پس از بررسی تطبیقی دو نظام حقوقی و ملاحظه تفاوتهای آن دو، روشن میشود که حقوق کودک در قرآن از سطح فاخرتر و برتری نسبت به کنوانسیون حقوق کودک برخوردار است؛ چرا که کنوانسیون گرچه دارای نقاط مثبت و خوبی است، اما برخی از حقوق اصلی کودک را نادیده گرفته است.
قرآن، کنوانسیون حقوق کودک، کودک، حقوق.
امروزه مباحث حوزه خانواده و زیر شاخههای آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. اگر چه بحث در این حوزه از دیرباز وجود داشته است، با توجه به تحولات عصری و چالشهای فراروی انسان قرن بیست و یكم (بهشتی، تربیت کودک در جهان امروز، 166) این حوزه نیز مورد توجه و كنكاش بیشتری قرار گرفته است و اهمیت بیش از پیش آن، از تلاشهای تئوری و عملی برای یافتن راه حلها و پاسخ به مشكلات فرارو نمودار گشته است.
از جمله مباحث حوزه خانواده، حقوق و وظایف هریك از اعضای خانواده میباشد[1] و به دلیل اینكه كودك ضعیفترین و شاید مهمترین عضو خانواده است، حقوق او از مهمترین حقوق انسانی است؛ زیرا اگر كودكان از مراقبت و حقوق ویژهای برخوردار نباشند، نمیتوانند در سایه این حقوق از صحت و سلامتی روحی و جسمی برخوردار شده، حضوری مفید و كارساز در اجتماع داشته باشند. لذا مباحث حقوق كودك از مسایل ریشهای و مهم است كه در میان انبوه دیگر مسایل علوم انسانی اهمیت به سزایی برخوردار است.
قرآن جامعترین منبع هدایتی بشریت نیز درباره حقوق كودك حرفهای بسیاری دارد (بهشتی، اسلام و حقوق کودک، 42) و نظام حقوقی منحصر به فردی را تعریف میكند. در دیگر مكتبها و اندیشهها نیز توجه به مسایل كودك، خصوصاً حقوق او، وجود دارد، اما این سؤال مطرح است كه در میان غوغای اندیشهها و مكتبها كدام نظام حقوقی، جامعتر و برتر است و كدام یك علاوه بر تئوری پردازیهای عالی به ارایه راهكار و روش و آسیب شناسی در حوزه عمل دست زده است و به طور كلی، در جامعه كنونی باید به كدام مكتب عمل كرد و نظام حقوقی آن را پذیرفت.
تعریف و تبیین مسایل و مشکلات اجتماعی مبتلا به کودکان و حل مشکلات و احقاق حقوق آنان در درجه نخست به مسئله تعریف کودک، دوران کودکی ایدهآل و ارزشهای موجود در این حوزه و حقوق و جایگاه کودک در جامعه بستگی دارد. کودک یا صغیر در اصطلاح حقوقی به کسی گفته میشود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد (عبادی، حقوق کودک، 1/ 5).
در جهان معاصر، احترام به حقوق کودک، اندیشهای اساسی در تربیت آنان و حمایت و مساعدت همه جانبه در رشد فکری و سلامت روحی و روانی آنان به شمار میرود (بهشتی، تربیت کودک در جهان امروز، 6). بررسی وضعیت نوجوانان یا جوانان بزهکار نشان داده که در اکثر موارد، حقوق آنان در ایام کودکی تضییع شده یا بنا بر شرایطی یکی از شکنجههای روحی و روانی را مشاهده کردهاند (رشیدپور، تربیت کودک از دیدگاه اسلام، 105). در عصر حاضر، امور تربیت و اصلاح از سوی مراجع قضایی و سایر نهادهای حمایتی و با عنوان یک حق برای کودکان مورد نظر و اهمیت است.
امروزه مجامع قضایی قبل از اینکه تکلیف به رسیدگی در جرایم کودکان و نوجوانان کجرو اجتماعی و بزهکار داشته باشند، بیش از همه به شخصیت یک کودک و نقش تربیتی آنان توجه دارند (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 88). نگاه تحولگرایانه قوانین و مقررات در جوامع بینالمللی و تفسیر موسع آن به نفع احقاق حقوق کودک این نوید را میدهد که هدف، همسو شدن افکار جهانی برای جلوگیری از آسیبها و لطماتی است که کودکان را از رسیدن به حقوق واقعی و قانونی آنان باز میدارد.
کودکان در روند رشد و بلوغ و پس از آن برای ورود به جامعه دارای نیازهای اساسی هستند که چنانچه در دوران کودکی مورد توجه واقع نشود، چه بسا خسارتهای جبرانناپذیری بر جامعه تحمیل خواهد کرد.
در این میان، حقوق کودک نه تنها به عنوان یک تکلیف بر عهده والدین است (بختبار نصرآبادی، نگاهی به اصول و راهبردهای تربیت کودک با تاملی بر آیات و روایات، 13)، بلکه جامعه (قدرت عمومی) نیز باید با توسعه سیستمهای حمایتی و نظارتی نسبت به احقاق حقوق کودکان به عنوان آسیبپذیرترین اقشار جامعه از آن دفاع نماید و برنامهریزی هدفداری را به منظور رسیدن به هدفهای برتر مورد توجه قرار دهد.
بردهداری، بهرهکشی به اشکال مختلف، تجاوز، آسیبهای روانی و جسمی و محرومیت از آموزش، بخشی از تضییع حقوق کودکان است. با ظهور مکاتب جهانی و پیشرفت روز افزون حقوق فردی و اجتماعی و نیز ارتقای آگاهیهای عمومی و توسعه دولتها و وظایف ذاتی حکومت به عنوان دفاع از منافع و مصالح عمومی، باید تلاش بیشتری صورت گیرد تا بستر مناسب جهت احقاق حقوق کودک یا جلوگیری از پایمال نمودن آن در جوامع فراهم شود.
قوانین در یك تقسیمبندی كلی، به قوانین الهی و بشری تقسیم میشوند. قوانین بشری به دلیل عدم شناخت كامل انسان، از جامعیت لازم برخوردار نیست و نمیتواند به همه ابعاد روحی و روانی انسان توجه لازم را داشته باشد؛ به همین سبب، این حقوق غالباً در حال تغییر و تحول میباشند؛ لذا تغییر آراء در تعیین حقوق انسانی و التزام و پایبندی به قوانین بشری بسیار تردید آمیز است.
از آنجا که هرگونه برنامهریزی برای انسان مستلزم شناخت جامع از ابعاد و پیچیدگیهای اوست و این امر جز به مدد وحی میسر نمیشود، همه صورت بندیها و تدوینهای فارغ از جهان وحی ناقص و نارساست. خداوند متعال در این باره میفرماید: (أَفَمَن یخْلُقُ كَمَن لَّایخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ) (نحل/ 17)؛ «و آیا كسى كه مىآفریند، همچون كسى است كه نمىآفریند؟! آیا (غافلید) و متذكّر نمىشوید؟!». و در آیهای دیگر میفرماید: (أَفَمَن یهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ أَمْ مَن لَا یهِدِّی إِلَّا أَن یهْدَى فَمَا لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُون) (یونس/ 35)؛ «و آیا كسى كه به سوى حق راهنمایى مىكند شایستهتر است كه پیروى شود، یا كسى كه راه نمىیابد، مگر آن كه راهنمایى شود؟! پس شما را چه شده، چگونه داورى مىكنید؟!»
بنابراین، ضروری است قانونگذاران و مجریان حقوق بشر برای برپایی عدالت و احقاق حقوق انسانی، صرفاً به قوانین الهی كه جامعترین آنها در دین مبین اسلام و قرآن آمده است، تمسك جویند. قرآن از ابتدای كودكی انسان، وظایف سنگینی بر عهدة پدر و مادر او و در ادامه بر عهده حكومت گذاشته است تا انسانی سالم، مفید و ثمربخش تحویل اجتماع گردد، در حالیکه تا قرن بیستم هیچ قانون مدونی در سطح بینالمللی برای كودكان نوشته نشده است.[2]
در مورد حقوق کودک در قرآن تقسیم بندیهای زیادی ارایه شده است و انواع مختلفی مانند حقوق زیستی، عاطفی، تربیتی، اخلاقی، روانی، اجتماعی، معنوی، مالی و... آمده است (لباف، حقوق فرزند از نظر قرآن و سنت، 8 ـ10)، اما در یک جمع بندی کلی میتوان آنها را به دو دسته مادی و معنوی تقسیم کرد.
حق حیات، حق شیر خوارگی، حق نامگذاری و نام نیكو، حقوق مالی و تأمین آتیه فرزندان از حقوق مادی است. حقوق معنوی نیز شامل سه بخش ذیل میباشد:
1. حقوق هدایتی (دعا كردن، استغفار و طلب توبه، توجه به دین و خط فكری صحیح)؛
2. حقوق تربیتی (نصیحت و موعظهكردن، مسئولیت پذیری، پرورش و آموزش تجربهها)؛
3. حقوق روانی (محبت و احترام، اعتماد و مشورت، نگرانی و دلسوزی).
به لحاظ تاریخی، تحولات اقتصادی و اجتماعی قرون نوزدهم و بیستم و وقوع انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم و شكلگیری نظام سرمایهداری و رشد فرآیند صنعتی شدن و شهرنشینی، تغییرات اساسی درباره كودك، جایگاه و تكالیف او در جامعه به وجود آورد.
ورود زنان و كودكان به بازار كار بنا به ضرورت اولیه صنعتی شدن و سرمایه داری و تغییرات اساسی در ساختار و كاركردها و مناسبات خانوادگی، فرآیند استثمار زنان و كودكان را شدت بخشید. از طرف دیگر، ابعاد منفی تحولات اجتماعی در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم و استعمار و پیدایش جنگهای جهانی اول و دوم، آوارگی و مهاجرتهای گسترده و گسترش ابعاد جهانی فقر، بهرهكشی و نابرابری را به همراه داشت كه بر وخامت اوضاع كودكان، به ویژه در جوامع در حال توسعه، افزود.
با رشد سریع جمعیت، فرآیند زنانه و كودكانه شدن فقر، محرومیتها و آسیبهای اجتماعی، ضرورت توجه جدی به كودكان از طریق تلاشهای بینالمللی و بشردوستانه مطرح شد.
نخستین اعلامیه حقوق كودك در واكنش به پیامدهای ناشی از جنگ جهانی اول و آسیبهای ناشی از آن بر كودكان در سال 1924 در ژنو تنظیم شد. پس از تأسیس صندوق بینالمللی كودكان (یونیسف) در سال 1946 و در ادامه تلاشهای بینالمللی، دومین اعلامیه حقوق كودك در سال 1959 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید (اسعدی، خانواده و حقوق آن، 408).
با نامگذاری سال 1979 به عنوان «سال جهانی كودك» توسط سازمان ملل، یك جنبش بینالمللی پیرامون موضوعات كودكان به وجود آمد و به تغییر دیدگاههای موجود در مسایل كودكان منجر شد. این اقدام، آگاهی عموم نسبت به گستردگی تهدیداتی كه در مقیاس جهانی رفاه و سعادت كودكان را در معرض تهدید قرار میداد، به وجود آورد. تصور گذشته را مبنی بر اینكه محرومیتهای مادی تنها مشكل اساسی كودكان است، مورد تردید جدی قرار داد و این ایده را مطرح ساخت كه خشونتهای اجتماعی علیه كودكان تهدیدهای جدیتری هستند.
این اقدامات و توجه به ضرورت دخالت دولتها در حمایت و پشتیبانی از كودكان موجب شد كه در سال 1989 كنوانسیون جهانی حقوق كودك در سازمان ملل تدوین شود كه امروزه اكثر كشورهای جهان آن را پذیرفتهاند. قریب 80 سند و کنوانسیون و مدارک بینالمللی دیگر نیز به نوعی و با روشهای مختلف، به مباحث مرتبط به حقوق کودک توجه و ارتباط دارد. ولی کنوانسیون حقوق کودک به لحاظ اینکه همه ابعاد کودک را مورد بررسی و یا جوانب مختلف حقوق کودک را در بر میگیرد، بیش از همه ضمانت اجرا برای کنترل رعایت مفاد آن وجود دارد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در اجلاس بیستم نوامبر 1959 اعلامیه جهانی حقوق كودك را در یك مقدمه و ده ماده به تصویب رساند، در قسمتی از مقدمه این اعلامیه چنین آمده است: «این اعلامیه حقوق كودك را با این هدف كه ایام كودك توأم با خوشبختی بوده و كودك از حقوق و آزادیهایی كه در پی خواهد آمد، به خاطر خود و جامعهاش بهرهمند شود، رسماً به آگاهی عموم میرساند...» (عبادی، حقوق کودک، 1/ 177) و در پی آن پس از گذشت سی سال (سال 1989) به منظور تكمیل و در نظر گرفتن حقوق و امتیازات بیشتر برای كودكان، این مجمع، «كنوانسیون حقوق كودك» را تصویب كرد (همان، 1/ 183).
در دیباچه این کنوانسیون به اهداف، تاریخچه و علل تصویب آن چنین اشاره شده است: «با اعلام پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی سازمان ملل متحد و تضمین بهرهمندی تکتک افراد بشر از حقوق مندرج در آن به دور از وابستگیهای نژادی، جنسی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی، مالی، قومی و یا هرگونه تبعیض دیگری و با توجه به اینکه سازمان ملل متحد در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رعایت حقوق ویژه کودکان و حمایت آنها تأکید کرده است؛ و به دنبال آنچه در اسناد حقوق کودک ذکر شده است مبنی بر اینکه: کودک به خاطر عدم بلوغ جسمی و روانی خود، نیازمند حمایت ویژه حقوقی قبل و بعد از تولد میباشد؛ و بر اساس مصوبات و قراردادهای مربوط به حمایت کودکان، و بر پایه این واقعیت که در بسیاری از کشورهای دنیا، کودکان در موقعیت بد و نابسامانی زندگی میکنند و نیاز به توجه فوری و ویژه دارند؛ و با درک اهمیت و ارزش همکاریهای بینالمللی برای بهبود شرایط زندگی کودکان در همه دنیا و به ویژه در کشورهای در حال رشد، پیمان نامهای برای حفظ و رعایت حقوق کودکان جهان به تصویب میرسد» (عبادی، حقوق کودک، 1/190؛ سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 208؛ منصور، قوانین و مقررات مربوط به خانواده، 165).
این كنوانسیون شامل مقدمه و سه بخش و پنجاه و چهار ماده میباشد. بخش اول كه چهل و دو میباشد، به مواردی از قبیل ذیل اشاره نموده است: تعریف كودك، بهرهمندی یكسان تمامی كودكان از حقوق مطروحه در كنوانسیون، حمایت از كودك بی خانواده، فرزند خواندگی، كودكان آواره و كودكان ناقص العضو.
همچنین حقوقی كه باید از طرف دولتهای عضو برای كودكان به رسمیت شناخته شود، مانند حق بقاء و پیشرفت، حق نام و ملیت، حق آزادی ابراز عقیده و به كارگیری آن در هر موردی كه به زندگیش مربوط میشود، حق آزادی بیان، حق آزادی مذهب، حق تشكیل اجتماعات، حق عدم دخالت در امور خصوصی، خانوادگی و مكاتبات، حق دسترسی به اطلاعات از منابع مختلف، حق برخورداری از بالاترین سطح بهداشت، حق برخورداری از آموزش و پرورش، حق عدم مجازات اعدام و حبس ابد در مورد كودكان زیر هیجده سال، حق تفریح و بازی و... تصریح شده است.
دوازده ماده بخش دوم و سوم ناظر به شكل اجرای كنوانسیون میباشد. مواد 46 و47 نحوة الحاق به كنوانسیون را مورد تبیین قرار داده است (عبادی، حقوق کودک، 1/ 189ـ218؛ سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 208ـ242؛ منصور، قوانین و مقررات مربوط به خانواده، 165ـ199).
در سال 1372، دولت جمهوری اسلامی ایران به این كنوانسیون ملحق گردید مشروط بر این كه: «مفاد كنوانسیون در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد و یا قرار گیرد و از طرف دولت جمهوری اسلامی لازم الرعایه نباشد» (عبادی، حقوق کودک، 1/187؛ ضیایی بیگدلی، حقوق بینالملل عمومی، 85 ـ83؛ سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 207؛ اسعدی، خانواده و حقوق آن، 409؛ منصور، قوانین و مقررات مربوط به خانواده، 165).
با بررسی و تحلیل قرآن و کنوانسیون حقوق كودك به راحتی میتوان تفاوتهایی اساسی آن دو را ملاحظه کرد. این تفاوتها و اختلافات در چند دسته قرار میگیرند.
الف) زیر بنای بحثهای قرآن در مورد انسان و از جمله کودک، کرامت انسان است. در آیه (وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً) (اسراء/ 70) به این امر تأکید شده است؛ برای نمونه، وقتی پیرامون فرزند خواندگی بحث میکند، چنین میگوید؛ باید آنان را به نام پدران خودشان بخوانید و اگر نام پدران ایشان را ندانستید، آنان را برادران دینی بدانید. بر اساس این آیه هم احترام و حق پدران ایشان حفظ شده است و هم کرامت فرزند خوانده رعایت گردیده است. (ادْعُوهُمْ لِأَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِی الدِّینِ وَمَوالِیكُمْ وَلَیسَ عَلَیكُمْ جُنَاحٌ فِیما أَخْطَأْتُم بِهِ وَلكِن مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً) (احزاب/ 5)؛ «آن (پسر خوانده)ها را به [نام] پدرانشان بخوانید كه آن (كار) نزد خدا دادگرانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمىشناسید، پس برادران دینى شما و آزادشدگانتان هستند؛ و در مورد آنچه در آن (صدا زدنها) خطا كردهاید، هیچ گناهى بر شما نیست، ولیكن در مورد آنچه دلهایتان به عمد (قصد) مىكند (مسئولید)؛ و خدا بسیار آمرزنده مهرورز است».
اما با نگاهی به کنوانسیون میشود فهمید که اندیشه مصوبان آن این است که آنان کودک را تنها به این دلیل که صغیر و بی دفاع است و موجودی قابل ترحم میباشد، مورد ترحّم قرار دادهاند و به حقوق او پرداختهاند؛ برای مثال، در مقدمه کنوانسیون چنین آمده است: «کودک به خاطر عدم بلوغ جسمی و روانی خود، نیازمند حمایت ویژه حقوقی قبل و بعد از تولد میباشد» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 208)، در حالی که قرآن کودک را نیز انسانی دارای کرامت میدارند و نه فقط از جهت ترحم و به دلیل ظلمهای بیشماری که به او شده است حقوق او را بررسی میکند، بلکه بدین دلیل که کودک نیز انسانی در مرتبه دیگر انسانها قرار دارد و او را انسان آینده میبیند، مورد توجه قرار داده است.
نکته جالب توجه دیگر این است که حقوقی که قرآن مطرح میکند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگیهای الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در کنوانسیون زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.
ب) وقتی مبنای یک آیین و مکتب، الهی باشد (ذاریات/ 56)، همه مباحث و مسائل آن نیز رنگ الهی میپذیرد. (یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَتَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ) (آل عمران/ 102)؛ (وَاتَّقُوا اللّهَ وَیعَلِّمُكُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ) (بقره/282).
انسان معتقد به خدا، به حقوق و اخلاق پایبندتر است؛ چون اخلاق در او نهادینه شده است. در واقع قرآن انسان مخاطب خود را تکلیف محور و مسئول و پاسخگو میداند؛ در نتیجه چنین انسانی تعهد پذیر نیز هست (امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، 63).
آیات مربوط به مسئولیت انسان در چند دسته قرار میگیرند.
1. مسئولیت انسان در مقابل خدا ورسول: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ) (محمد/ 33)؛
2. مسئولیت انسان در مقابل خود و خانوادهاش: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ) (تحریم/ 6)؛
3. مسئولیت در مقابل اجتماع و مومنین: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ) (توبه/ 71)؛
در مقابل، چون مبنای کنوانسیون سکولاریزم و لیبرالیسم است، انسان را مسئول نمیداند. در نتیجه عدم تعهد چنین انسانی، ناگزیر باید به ضمانتهای اجرایی دیگری از نوع بشری آن همچون حکومتها، دادگاهها و مجامع بین المللی تمسک جست. اما از آنجا که در زیر بنای این ضمانتها نیز اخلاق حضور کم رنگی دارد، باز هم نسبت به ضمانتهای اجرایی قرآن از ضعف و نقصان برخوردار است. این امر در بخشهایی از کنوانسیون نمود دارد که در ذیل به آنها اشاره میشود:
«بر اساس اصول پایهای سازمان ملل متحد که از طرف تمامی نمایندگان جامعه بشری عضو آن پذیرفته شده است، احترام به ارزش ذاتی و برابری خدشه ناپذیرحقوقی انسانها ترسیمگر آزادی، عدالت و صلح در جهان است. ملتهای دنیا بر مبنای اعتقاد به مقام و منزلت انسانی، خواهان سعادت عموم بشر در قالب پیشرفتهای اجتماعی، بهبود وضعیت زندگی همراه آزادیهای هر چه بیشتر هستند.
با اعلام پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی سازمان ملل متحد و تضمین بهرهمندی تک تک افراد بشر از حقوق مندرج در آن به دور از وابستگیهای نژادی، جنسی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی، مالی، قومی و یا هرگونه تبعیض دیگری و با توجه به اینکه سازمان ملل متحد در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رعایت حقوق ویژه کودکان و حمایت آنها تأکید کرده است... این کنوانسیون تصویب میشود» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 208).
ماده 43: كمیسیون حقوق كودكان، برای كنترل پیشرفت اموری كه حكومتهای عضو پیمان، تضمین آن را دادهاند، تشكیل میشود.
ماده 45؛ برای پیشبرد و اجرای قاطع این پیماننامه و گسترش همكاریهای بینالمللی دراین رابطه؛ كارگاه كمك به كودكان و دیگر سازمانها و تشكیلات ویژه سازمان ملل، در مسایل مربوط به زمینه كاری خودشان، نماینده سازمان ملل متحد برای اجرای پیمانهای بینالمللی هستند.
ماده 46: این پیماننامه جهت امضا در اختیار همه حكومتها قرار دارد.
ماده 47: این پیماننامه در اختیار دبیر كل سازمان ملل متحد گذاشته شده است.
ماده 48: این پیماننامه جهت پذیرش در اختیار همه حكومتها قرار گرفته و سند توافق هر حکومت تحت عنوان «پذیرش نامه» نزد دبیر کل میباشد.
ماده 49: هرگاه حكومتی به این پیمان نامه پیوسته و پذیرشنامه را امضا كند، تاریخ قدرت اجرایی برای آن حكومت، سی روز پس از امضای پذیرشنامه است.
ماده 53: دبیركل سازمان ملل متحد به عنوان نگهدارنده و حافظ این پیماننامه تعیین میشود (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 235ـ241).
با بررسی محتوایی هر یک از دو منبع حقوقی مورد بحث، چند نکته را یادآوری میکنیم.
اول. قرآن در جهت حقوق کودک افراط و تفریط نکرده است؛ بدین معنا که آنچه حق کودک بوده کامل و تمام گفته است و همانطور که گفته شد، هر دو جنبه مادی و معنوی حقوق را مطرح کرده است و حتی بیشتر از حقوق مادی به حقوق معنوی و اخلاقی پرداخته است، اما به نظر میرسد کنوانسیون در برخی جهات دچار افراط و تفریطهایی شده است؛ برای مثال، در بحث تربیت و حقوق معنوی کوتاهی کرده است، و تنها در ماده 28 به حق آموزش و پرورش و در ماده 29 به اهداف تربیتی اشارهای کلی و گذرا کرده است. این دو ماده چنین است:
ـ «ماده 28 (حق آموزش و پرورش):
1. حکومتها حق آموزش و پرورش را برای کودک به رسمیت میشناسند.
2. حکومتهای عضو پیمان کوشش خود را میکنند تا روند آموزش و پرورش در مدارس درخور منزلت انسانی بوده و با محتوای این عهدنامه همخوان باشد.
3. حکومتها از همکاریهای بینالمللی در امور آموزشی و پرورشی استقبال کرده و به خصوص هدف ریشه کنی بیسوادی و گسترش فن و دانش را دنبال میکنند».
ـ «ماده 29 (اهداف تربیتی):
1. حکومتهای عضو پیمان تأیید میکنند که تربیت باید:
الف) شخصیت، استعداد و تواناییهای روانی و جسمی کودک را تقویت و شکوفا نماید.
ب) احساس احترام و توجه به حقوق بشر و آزادیهای پایهای مصوب سازمان ملل متحد را در کودک پرورش دهد.
ج) نسبت به والدین، هویت فرهنگی و زبان و ارزشهای ملی سرزمین پدری، ایجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ دیگر سرزمینها را تقویت کند.
د) کودک را برای زندگی در یک جامعه آزاد بر پایه تفاهم، صلح، تحمل دگراندیشان و دیگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلقها و گروههای قومی یا ملی ـ مذهبی آماده کند.
هـ ) علاقه و توجه به کودک را نسبت به محیط زیست و طبیعت بیشتر کند» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 226ـ228).
همچنین در برخی مادهها افراط مشاهده میشود؛ مثلاً در ماده 3 درباره نفع کودک چنین آمده است: «در انجام هر اقدامی که به نوعی به کودک مربوط میشود، چه در بخش عمومی، خصوصی، اداری یا هر بخش دیگری، رعایت نفع و تأمین سلامت کودک بر سایر مسایل تقدم دارد» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 211).
دوم. قرآن نگاه همه جانبه دارد؛ زیرا حق و تکلیف را با هم جمع کرده است؛ یعنی در قبال حقوق کودک، برای او وظایفی هم قائل شده است؛ مثلاً در سوره نور وظایفی را برای کودک در رعایت حقوق والدین مطرح میکند؛ (یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَئْذِنكُمُ الَّذِینَ مَلَكَتْ أَیمنُكُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلثَ مَرتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَكُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلثَ عَوْرتٍ لَّكُمْ لَیسَ عَلَیكمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوفُونَ عَلَیكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیم وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمْ ءَایتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیم)(نور/ 58ـ59)؛ «اى كسانى كه ایمان آوردید! باید كسانى (از بردگان) كه مالك شدهاید و كسانى (از كودكان) كه به بلوغ نرسیدهاند، در سه مرتبه از شما رخصت بگیرند: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز كه لباسهاى (رسمى) خود را فرو مىنهید، و بعد از نماز عشا، [اینها] سه (وقت مخصوص) امور جنسى شماست؛ كه بعد از آن (زمان) ها هیچ گناهى بر شما و بر آنان نیست (كه بدون رخصت وارد شوند، چراكه) برخى از شما بر (گرد) برخى (دیگر) از شما مىچرخید؛ اینگونه خدا آیات را براى شما روشن بیان مىكند، و خدا داناى فرزانه است. و هنگامى كه كودكان شما به بلوغ مىرسند پس باید (در همه اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر) رخصت بگیرند، همان گونه كه كسانى (از بزرگسالان) كه پیش از آنان بودند رخصت مىگرفتند؛ اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مىكند، و خدا دانایى فرزانه است». این در حالی است که در کنوانسیون هیچ بحثی از وظایف کودکان به میان نیامده است.
سوم: در ماده یك كنوانسیون، «كودك» را اینگونه معرفی مینماید: «از نظر این كنوانسیون منظور از كودك افراد انسانی زیر سن هجده سال است، مگر اینكه طبق قانون قابل اجرا در مورد كودك، سن بلوغ كمتر تشخیص داده شود» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 210).
بنابر كنوانسیون حقوق كودك، افراد انسانی كمتر از هیجده سال، كودك محسوب میشوند. این تعریف انتهای كودكی را مشخص نموده، اما به ابتدای كودكی اشارهای ندارد، گویا این مسئله بدیهی است كه ابتدای كودكی از زمان تولد انسان است، لكن از نظر قرآن، ابتدای كودكی از لحظة انعقاد نطفه بوده و انتهای آن از ابتدای بلوغ میباشد؛ زیرا هر فرد انسانی از لحظة انعقاد نطفه از حقوق خاص برخوردار میگردد كه نمیتوان آنها را نادیده گرفت. قرآن در مراحل جنینی از کودک با عنوان «انسان» یاد میکند: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) (مومنون/ 12 و 14) «و به یقین، انسان را از چكیدهاى از گِل آفریدیم؛ سپس او را آب اندك سیالى در جایگاه استوار [= رحم] قرار دادیم؛ سپس آب اندك سیال را به صورت [خون بسته] آویزان آفریدیم؛ و [خون بسته] آویزان را به صورت (چیزى شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم؛ و گوشت جویده شده را به صورت استخوانهایى آفریدیم و بر استخوانها گوشتى پوشاندیم؛ سپس آن را به صورت آفرینش دیگرى پدید آوردیم؛ و خجسته باد خدا، كه بهترین آفرینندگان است!».
همچنین قرآن در بحث از ارث میفرماید: (یوصِیكُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ...)؛ (نساء/ 10). این تعبیر نشان از این دارد، که قرآن جنین را هم دارای حقوقی میداند؛ به همین سبب فقها نیز به ارث بردن جنین فتوا دادهاند. در قانون مدنی نیز چنین آمده است: باید برای جنین سهمالارث کنار گذاشته شود (ماده 875 و 878 قانون مدنی) همچنین حق نفقه نیز دارد (ماده 1109 قانون مدنی). (اسعدی، خانواده و حقوق آن، 416)؛ (العک، تربیه الابناء و البنات فی ضوء القرآن و السنه، 30 ـ 39)
نکته دیگر اینکه کنوانسیون انتهای کودکی را تمام شدن هجده سال میداند (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 210)، در حالی که قرآن انتهای کودکی را بلوغ میداند. (وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمْ ءَایتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیم) (نور/ 59)؛ «و هنگامى كه كودكان شما به بلوغ مىرسند پس باید (در همه اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر) رخصت بگیرند، همان گونه كه كسانى (از بزرگسالان) كه پیش از آنان بودند رخصت مىگرفتند؛ اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مىكند، و خدا دانایى فرزانه است».
چهارم: حیات اخروی از مهمترین حقوق کودک، بلکه مهمترین حق انسانی است، ولی کنوانسیون بدان نپرداخته است. آیات قرآنی در این زمینه بسیار است. در تمامی این آیات توجه به حیات اخروی و خط فکری صحیح بر عهده والدین نهاده شده و از حقوق کودک شمرده شده است.
1. (وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلِّا وَأَنْتُم مُسْلِمُون أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ المَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَإِلهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون) (بقره/ 132-133)؛ «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین وصیت كردند (و به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاك را براى شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید. آیا هنگامى كه مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یكتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم».
2. (یابُنىََّ إِنهََّا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فىِ صَخْرَةٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ یأْتِ بهَِا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیر) (لقمان/ 16)؛ «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (كار نیك یا بد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مىآورد. خداوند دقیق و آگاه است!»
3. (وَهِىَ تجَْرِى بِهِمْ فىِ مَوْجٍ كاَلْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فىِ مَعْزِلٍ یبُنىََّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِین) (هود/ 42)؛ «وآن كشتى، آنها را از میان امواجى همچون كوهها حركت میداد (در این هنگام) نوح فرزندش را كه در گوشهاى بود، صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با كافران مباش.»
4. (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یابُنىََّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان/ 13)؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش ـ در حالى كه او را موعظه مىكرد ـ گفت: «پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.
پنجم: قرآن حتی به جزئیات حقوق هم اشاره کرده است؛ نمونه، حق شیرخوارگی و حق اسم برای کودک را به طور مفصل چنین شرح میدهد:
1. (وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینِْ كاَمِلَینِْ لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَه وَعَلىَ المَْوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتهُُنَّ بِالمَْعْرُوفِ لَاتُكلََّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةُ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلىَ الْوَارِثِ مِثْلُ ذَالِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَكمُْ فَلاَجُنَاحَ عَلَیكمُْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیتُم بِالمَْعْرُوف وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بمَِا تَعْمَلُونَ بَصِیر) (بقره/ 33)؛ «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مىدهند. (این) براى كسى است كه بخواهد دوران شیرخوارگى را تكمیل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولّد شده [پدر]، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ كس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این كار را انجام دهد [هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تأمین نماید]. و اگر آن دو، با رضایت یكدیگر و مشورت، بخواهند كودك را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست به شرط اینكه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست!»
2. (یا زَكَرِیا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَمٍ اسْمُهُ یحَْیىَ لَمْ نجَْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا) (مریم/ 7)؛ «اى زكریا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهیم كه نامش «یحیى» است و پیش از این، همنامى براى او قرار ندادهایم».
3. (وَإِنىِّ سَمَّیتهَُا مَرْیمَ وَإِنىِّ أُعِیذُهَا بِكَ وَ ذرِّیتَهَا مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم) (آل عمران/ 36)؛ «من او را مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم».
اما در مقابل، کنوانسیون یا به این جزئیات بسیار مهم که هیچ یادکردی از آن نمیکند، و مانند حق شیرخوارگی یا اگر از آن یاد کرده است مانند حق اسم، صرفاً کلی و بدون دادن هرگونه روش و الگو میباشد.
ماده 7: هر کودکی از بدو تولد حق داشتن یک نام را دارد که باید در دفاتر مربوطه ثبت شود. همچنین داشتن تابعیت حق اوست و در صورت امکان باید والدین خود را شناخته و از سوی آنها نگهداری شود.
ماده 8؛ حکومتهای عضو پیمان موظف هستند که حقوق کودک را رعایت کرده و هویت فردی، تابعیت، نام و روابط شناخته شده خانوادگی او را مطابق قانون حفظ نمایند.» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 212 و 213)
ششم: با توجه به اینکه کنوانسیون تنها مشتمل بر 54 ماده میباشد که البته بخشی از آن مواد ناظر به شکل ظاهری کنوانسیون، اجرا، امضا، نگهداری آن و... میباشد و اینکه در همان مواد اصلی نیز به صورت کلی و مبهم بحث کرده، نشان دهنده این است که این کنوانسیون از جامعیت لازم برخوردار نبوده و دارای کاستیها و نقایص بسیار میباشد.
الف) قرآن ساختارهای مناسب برای تأمین حقوق کودک را نیز پیشبینی کرده است، مثلاً در درجه اول خانواده یعنی پدر و مادر (بقره/ 233)، سپس اطرافیان و دوستان یعنی اجتماع (نساء/ 6) و آنگاه حکومت اسلامی (یوسف/ 21) است و بیشترین تأکید قرآن بر روی خانواده است. اما کنوانسیون نسبت به چینش ساختارها از نظر درجهبندی و قرار گرفتن در جایگاه مناسب خودش دقت لازم را به کار نگرفته است و بیشترین تأکید آن بر روی دولتها و مجامع بین المللی است.
ماده 4: حکومتهای عضو پیمان، اقدامهای ضروری و مناسب قانونی، اداری و غیره را به عمل میآورند تا حقوق پذیرفته شده در این عهدنامه را اجرا نمایند. حکومتها برای تحقق مفاد این عهدنامه با توجه به حقوق و اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تا آخرین حد ممکن از تمامی منابع موجود ملی خود و در صورت نیاز بینالمللی استفاده میکنند.» (سعیدنیا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، 211).
ب) برای تأمین حقوق کودک روشهای متفاوتی وجود دارد. قرآن روشهای رعایت حقوق را به طور جزیی به شیوههای گوناگونی مثل قصه، الگوسازی، مثالهای عینی و حقیقی، امر و نهی و... بیان کرده است. اینکه چه شیوهای کجا باید به کار گرفته شود و نیز تنوع این شیوهها حسن دیگر و برتری قرآن بر کنوانسیون میباشد.
قرآن در لابلای داستانهای پیامبران الهی همچون ابراهیم، موسی، عیسی، یوسف، سلیمان: و... مباحث حقوق کودک را به صورت غیر مستقیم تذکر میدهد و نمونههای عملی آن را نشان میدهد. همچنین در داستان لقمان و برخی سورههای دیگر مانند سوره نور، حقوق کودک را در قالب امر و نهی و نصیحت به شکل مستقیم تذکر میدهد.
(یا زَكَرِیا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَمٍ اسْمُهُ یحَْیىَ لَمْ نجَْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا) (مریم/7) «اى زكریا ما تو را به فرزندى بشارت مىدهیم كه نامش «یحیى» است و پیش از این، همنامى براى او قرار ندادهایم.»
(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یابُنىََّ إِنىِّ أَرَى فىِ الْمَنَامِ أَنىِّ أَذْبحَُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِِینَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ) (صافات/ 102و103)؛ «هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسید، گفت: «پسرم! من درخواب دیدم كه تو را ذبح مىكنم، نظر تو چیست؟» گفت: پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت. هنگامى كه هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاك نهاد».
(وَأَمَّا الجِْدَارُ فَكاَنَ لِغُلَامَینِْ یتِیمَینِْ فىِ الْمَدِینَةِ وَكاَنَ تحَْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكاَنَ أَبُوهُمَا صَلِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن یبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِى ذَالِكَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیهِ صَبرًْا) (کهف/ 82)؛ «و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود و پروردگار تو مىخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند این رحمتى از پروردگارت بود و من آن (كارها) را خودسرانه انجام ندادم این بود راز كارهایى كه نتوانستى در برابر آنها شكیبایى به خرج دهى».
1. (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یابُنىََّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان/ 13)؛ «(به خاطر بیاور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش ـ درحالى كه او را موعظه مىكرد ـ گفت:«پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است».
2. (یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَئْذِنكُمُ الَّذِینَ مَلَكَتْ أَیمنُكُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلثَ مَرتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَكُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلثَ عَوْرتٍ لَّكُمْ لَیسَ عَلَیكمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوفُونَ عَلَیكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیم) (نور/ 58)؛ «اى كسانى كه ایمان آوردید! باید كسانى (از بردگان) كه مالك شدهاید و كسانى (از كودكان) كه به بلوغ نرسیدهاند، در سه مرتبه از شما رخصت بگیرند: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز كه لباسهاى (رسمى) خود را فرو مىنهید، و بعد از نماز عشا، [اینها] سه (وقت مخصوص) امور جنسى شماست؛ كه بعد از آن (زمان) ها هیچ گناهى بر شما و بر آنان نیست (كه بدون رخصت وارد شوند، چراكه) برخى از شما بر (گرد) برخى (دیگر) از شما مىچرخید؛ اینگونه خدا آیات را براى شما روشن بیان مىكند، و خدا داناى فرزانه است.» در مقابل، بحث روشها در کنوانسیون بسیار کلی و مبهم و بدون هرگونه دقت و نکتهبینی مطرح شده است؛ چنان که در بخش اختلافات محتوایی اشاره کردیم و کلیگویی و ابهام مادههای 28 (حق آموزش و پرورش) و ماده 29 (اهداف تربیتی) را یادآور شدیم.
بعد از بررسی و تطبیق دو منبع حقوقی در زمینه حقوق کودک، روشن شد که کنوانسیون حقوق کودک در دو امر نسبت به قرآن نقص و کاستی دارد. اول در کمیت حقوقی از این حیث که نسبت به قرآن، حقوق کمتری را برای کودک مطرح کرده است، مخصوصاً در قسمت حقوق معنوی که اهمیت بیشتری نسبت به حقوق مادی دارد. دوم در کیفیت حقوق؛ بدین معنا که سطح ارزشی، روشی و محتوایی آن دچار لغزشهای فراوان است.
1ـ اسعدی، حسن، خانواده و حقوق آن، مشهد، به نشر، 1387.
2ـ امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، قم، بوستان کتاب، 1384.
3ـ بختیار نصر آبادی، حسنعلی، نگاهی به اصول و راهبردهای تربیت کودک با تأملی بر آیات و روایات، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1388.
4ـ بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1377.
5ـ ــــــــــــ، تربیت کودک در جهان امروز، قم، بوستان کتاب، 1377.
6ـ رشیدپور، مجید، تربیت کودک از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، 1378 .
7 ـ سعید نیا، محمد رضا، مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، تهران، حقوقی، 1385.
8ـ ضیایی بیگدلی، محمدرضا، حقوق بین الملل عمومی، تهران، رشدیه، چاپ سوم، 1371.
9ـ عبادی، شیرین، حقوق کودک، تهران، کانون، 1375.
10ـ العک، عبدالرحمن، تربیة الابناء والبنات فی ضوء القرآن والسنه، بیروت، دارالمعرفه، الطبعه السادسه، 1424 ق
11ـ عماد زاده، محمد كاظم، حقوق بینالملل عمومی، تهران، اتا، چاپ اول، 1370.
12ـ کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق خانواده، یلدا، 1375.
13ـ لباف، فریبا، حقوق فرزند از نظر قرآن و سنت، تهران، زهد، 1385.
14ـ منصور، جهانگیر، قوانین و مقررات مربوط به خانواده، تهران، دوران، 1382.
[1] یکی از ویژگیهای حقوق خانواده سهم مهم و بارزی است که اخلاق و مذهب در این شاخه حقوق مدنی دارد. چهره اخلاقی قواعد حاکم بر روابط خانوادگی در شیوه تفسیر و انتخاب راه حلها نیز اثر فراوان دارد. حقوقدان در مقام تفسیر و اجرای این گروه از قواعد باید به «عنوان انسانی اخلاقی» به موضوع بنگرد. باید به خاطر داشته باشد که با رابطه دو انسان بی هیچ واسطهای روبهرو است و هدف این بخش از حقوق با معاملات و تعهدات قراردادی تفاوت دارد. باید در تلطیف و اخلاقی کردن قواعد بکوشد و سرنوشت خانوده را فدای منطق خشک نسازد. به مصلحت اندیشی بپردازد و آرمانهای اخلاقی را در تعبیر قواعد مؤثر سازد. شیوهای که به «تحقیق علمی» نزدیک میشود و واقع گرایی در آن دخالت دارد.
این کتاب تنها حقوق نیست، آمیزهای است از حقوق و اخلاق، از آنچه هست و آنچه بایستی باشد. نویسنده حقوق همین که به خانواده میرسد فنونی را که از پیش آموخته، نارسا میبیند و پای استدلالیان را چوبین، حق نیز همین است؛ زیرا به دشواری میتوان عواطف انسان و بازتابهای طبیعی او را در قالب قواعد محصور کرد (کاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق خانواده، 21).
[2] قبل از ظهور اسلام در جزیرة العرب، پدران فرزندان خود را با علم به اینکه دختر هستند، زنده به گور میکردند. پس از آمدن اسلام کرامت و حق زندگی به انسان داده شد و اعراب جاهلی را از این عمل زشت بازداشت. اما با پیشرفت علم و تکنولوژی و با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی همچنان اینگونه اقدامات ناشایست از سوی برخی از کشورها چون هند و چین صورت میگیرد. والدین قبل از به دنیا آمدن کودک از جنس جنین آگاه شده و به محض اینکه بفهمند فرزند آنها دختر است، آن را از بین میبرند. این نشان میدهد که هنوز هیچ قانون بین المللی برای حمایت از حقوق کودکان وجود ندارد (بهشتی، اسلام و حقوق کودک، 32).